Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/hienglish/public_html/wp-config.php:1) in /home/hienglish/public_html/wp-content/plugins/wp-rocket/inc/classes/Buffer/class-cache.php on line 212
قیدها در زبان انگلیسی - حرف E - سامانه آموزش زبان انگلیسی Hi English

آموزش رایگان زبان

قیدها در زبان انگلیسی – حرف E

قیدها در زبان انگلیسی - حرف E

قیدها در زبان انگلیسی – حرف E همراه با مثال‌هایی جهت درک بهتر کاربرد این قیدها در قالب یک ویدئو در سایت Hi English به نمایش گذاشته شده‌اند.

یادگیری انواع قیدها، یکی از اصول آموزش زبان انگلیسی محسوب می‌شود که به شما توصیه می‌کنیم.

به ترتیب الفبا، ۲۰ مثال از قیدهایی که با حرف E شروع می‌شوند در زبان انگلیسی عبارتند از:

  1. Easily: به‌طور آسان، بدون سختی. مثال: He easily solved the math problem.
  2. Elsewhere: در جای دیگر، خارج از این‌جا. مثال: They decided to go elsewhere for their vacation.
  3. Evenly: به‌طور یکنوا، به‌طور مساوی. مثال: The cake was evenly divided among the guests.
  4. Empty-handed: با خالی دست بودن، بدون داشتن چیزی. مثال: Despite his efforts, he came back empty-handed.
  5. Enough: به‌طور کافی، به‌طور کامل. مثال: Have you had enough to eat?
  6. Else: در غیر این صورت، همچنین. مثال: If you can’t come, we’ll have to find someone else to help us.
  7. Ever: همیشه، هرگز، همیشه تا به حال. مثال: Have you ever been to Paris?
  8. Entirely: به‌طور کامل، به‌طور کلی. مثال: The idea was entirely his own.
  9. Especially: به‌طور خصوصی، به‌طور ویژه. مثال: I love watching movies, especially comedies.
  10. Exactly: به‌طور دقیق، به‌طور کامل و دقیق. مثال: The instructions were exactly what I needed.
  11. Either: یا، هر دو، هر یک. مثال: You can either come with us or stay here.
  12. Early: به‌طور زود، پیش از موعد، در ساعت خیلی زودی. مثال: She always wakes up early.
  13. Elsewhen: در زمان دیگری، در آینده. مثال: We can discuss this issue elsewhen.
  14. Economically: به‌طور اقتصادی، با صرفه‌جویی. مثال: The company is trying to operate more economically.
  15. Eagerly: با شوق و اشتیاق، با خوشحالی بسیار. مثال: The children eagerly awaited the arrival of Santa Claus.
  16. Eventually: در نهایت، در پایان. مثال: She eventually became a successful businesswoman.
  17. Entire: به‌طور کامل، تمام و کل. مثال: The entire team worked hard on the project.
  18. Exclusively: به‌طور انحصاری، فقط. مثال: The store exclusively sells handmade items.
  19. Everywhere: در هر جایی، همه جا. مثال: The flowers were everywhere in the garden.
  20. Essentially: در اصل، به‌طور اساسی. مثال: The change was essentially due to budget cuts.