قیدها در زبان انگلیسی – حرف U

قیدها در زبان انگلیسی - حرف U

قیدها در زبان انگلیسی – حرف U همراه با مثال‌هایی جهت درک بهتر کاربرد این قیدها در قالب یک ویدئو در سایت Hi English به نمایش گذاشته شده‌اند.

یادگیری قیدها، یکی از اصول آموزش زبان انگلیسی محسوب می‌شود.

به ترتیب الفبا، ۲۰ مثال از قیدهایی که با حرف U شروع می‌شوند در زبان انگلیسی عبارتند از:

  1. Ultimately: در نهایت، به‌طور نهایی. مثال: Ultimately, it was his decision to make.
  2. Unanimously: به‌طور یکجا، با یک‌صدا. مثال: The committee members unanimously agreed on the proposal.
  3. Upward: به سمت بالا، بالا رو. مثال: The stock price has been trending upward.
  4. Usually: به‌طور معمول، معمولاً. مثال: I usually go to bed at midnight.
  5. Unconsciously: ناخودآگاه، بدون شعور. مثال: He was unconsciously humming a tune.
  6. Unexpectedly: به‌طور غیرمنتظره، بی‌انتظاره. مثال: She unexpectedly showed up at the party.
  7. Underneath: زیر، زیرِ. مثال: The keys were underneath the pile of papers.
  8. Unfortunately: به‌طور ناگوار، متأسفانه. مثال: Unfortunately, we have to cancel the trip.
  9. Upstairs: به طبقات بالایی، طبقات بالاتر. مثال: Let’s go upstairs to my room.
  10. Utterly: کاملاً، به‌طور کامل. مثال: The idea is utterly ridiculous.
  11. Urgently: به‌طور فوری، با اضطراب. مثال: We need to urgently address the issue.
  12. Unusually: به‌طور غیرمعمول، بی‌عادت. مثال: She was unusually quiet during the meeting.
  13. Uselessly: بیهوده، بدون جنبه. مثال: He tried to fix the broken vase, but it was uselessly shattered.
  14. Upstream: به سمت جریان رودخانه، بالادست. مثال: Salmon swim upstream to spawn.
  15. Unequivocally: به‌صورت قطعی و بدون ابهام، به‌صورت مطلق. مثال: The company unequivocally denied any wrongdoing.
  16. Unwillingly: بی‌میلانه، ناخوش‌ایند. مثال: He unwillingly agreed to accompany us on the trip.
  17. Usually: به‌طور معمول، معمولاً. مثال: I usually have a cup of coffee in the morning.
  18. Ubiquitously: در همه جا حاضر، بسیار جاگیر. مثال: Social media is ubiquitously used by people worldwide.
  19. Ungracefully: به‌طور نازیبا، بدون زیبایی. مثال: She ungracefully stumbled and fell on the dance floor.
  20. Unhappily: به‌طور ناراحت، با افسردگی. مثال: He unhappily realized that he had lost his wallet.

جدول قیدها در زبان انگلیسی – حرف U

قید معنی مثال
usually معمولاً I usually go to bed before midnight. (معمولاً قبل از نیمه شب می‌خوابم.)
ultimately در نهایت، سرانجام Ultimately, they decided to cancel the event. (در نهایت، آن‌ها تصمیم گرفتند که رویداد را لغو کنند.)
utterly کاملاً، تماماً The man was utterly confused. (آن مرد کاملاً گیج شده بود.)
unfortunately متاسفانه Unfortunately, I won’t be able to attend the meeting tomorrow. (متاسفانه، فردا نمی‌توانم در جلسه حضور داشته باشم.)
upwards به‌طرف بالا، به‌طرف بالاتر The price of oil has been moving upwards. (قیمت نفت به‌طرف بالا حرکت کرده است.)
upwind در جهت باد The kite flew upwind. (بادبان به جهت باد پرواز کرد.)
usually معمولاً I usually go to bed before midnight. (معمولاً قبل از نیمه شب می‌خوابم.)

نمونه سوالات قیدها در زبان انگلیسی – حرف U

سوال: کدام یک از کلمات زیر با معنای “معمولاً” است؟

الف) ultimately ب) utterly ج) unfortunately د) usually

پاسخ صحیح: د) usually

الف) کدام یک از کلمات زیر به معنای “بالا” است؟

  1. upwards
  2. downwards
  3. sideways
  4. forwards

ب) کدام یک از کلمات زیر به معنای “شانس” است؟

  1. fortune
  2. misfortune
  3. destiny
  4. fate

ج) کدام یک از کلمات زیر به معنای “در نهایت” است؟

  1. ultimately
  2. usually
  3. temporarily
  4. occasionally

د) کدام یک از کلمات زیر به معنای “باد به روی” است؟

  1. upwind
  2. downwind
  3. sidewind
  4. crosswind

هـ) کدام یک از کلمات زیر به معنای “به شدت” است؟

  1. extremely
  2. moderately
  3. slightly
  4. hardly

و) کدام یک از کلمات زیر به معنای “متاسفانه” است؟

  1. unfortunately
  2. fortunately
  3. allegedly
  4. presumably

ز) کدام یک از کلمات زیر به معنای “چشم پوشی کردن” است؟

  1. overlook
  2. underestimate
  3. overestimate
  4. under appreciate

ح) کدام یک از کلمات زیر به معنای “فوری” است؟

  1. urgent
  2. important
  3. significant
  4. essential

ط) کدام یک از کلمات زیر به معنای “فراتر از حد نیاز” است؟

  1. excessive
  2. inadequate
  3. insufficient
  4. appropriate

ی) کدام یک از کلمات زیر به معنای “تا حدودی” است؟

  1. somewhat
  2. completely
  3. entirely
  4. absolutely