گرامر زبان در واقع سیستم یک زبان است. مردم گاهی اوقات دستور زبان را به عنوان “قوانین” یک زبان توصیف میکنند، اما در واقع هیچ زبانی قانون ندارد.
اگر از کلمه “قوانین” استفاده کنیم، لازم است کسی ابتدا این قوانین را ایجاد کند و سپس مانند یک بازی جدید به زبان صحبت کنیم؛ اما زبانها اینگونه شروع نشدهاند.
زبانها توسط افرادی ایجاد میشوند که به کلمات، عبارات و جملات تبدیل میشوند. هیچ زبانی ثابت نیست، بلکه همه زبانها با گذشت زمان تغییر میکنند. آنچه ما “گرامر” مینامیم، به سادگی بازتاب یک زبان در یک زمان خاص است.
آیا برای یادگیری زبان نیاز به صرف گرامر داریم؟ جواب کوتاه، خیر است. افراد زیادی در جهان به زبان مادری خودشان صحبت میکنند بدون اینکه دستور زبان آن را مطالعه کنند. کودکان حتی قبل از اینکه کلمه “دستور زبان” را بدانند شروع به صحبت میکنند. اما اگر در یادگیری زبان خارجی جدی هستید، پاسخ طولانی این است که بله؛ دستور زبان میتواند به شما کمک کند تا یک زبان را با سرعت و کارآیی بیشتری یاد بگیرید.
مهم است که به گرامر به عنوان چیزی فکر کنید که میتواند به شما کمک کند، مانند یک دوست! وقتی گرامر (یا سیستم) یک زبان را میفهمید، میتوانید خیلی چیزها را خودتان درک کنید، بدون اینکه بخواهید از معلم بخواهید یا کتابی را جستجو کنید.
بنابراین، گرامر را یک موضوع خوب و مثبت ارزیابی کنید و آن را به عنوان چیزی بدانید که میتوانید برای یافتن راه خود از آن کمک بگیرید؛ مانند یک تابلوی راهنما یا یک نقشه.
نکاتی درباره گرامر زبان
گرامر سیستم یک زبان است. مردم گاهی گرامر را بهعنوان «قواعد» یک زبان توصیف میکنند. اما در واقع هیچ زبانی قاعده ندارد*. اگر از کلمه “قوانین” استفاده کنیم، پیشنهاد میکنیم که کسی ابتدا قوانین را ایجاد کند و سپس به زبان صحبت کند، مانند یک بازی جدید. اما زبانها اینطور شروع نشدند. زبانها توسط افرادی شروع شد که صداهایی تولید کردند که به کلمات، عبارات و جملات تبدیل شدند. هیچ زبان رایجی ثابت نیست. همه زبانها در طول زمان تغییر میکنند. آنچه ما «گرامر» مینامیم صرفاً بازتابی از یک زبان در یک زمان خاص است.
آیا یادگیری گرامر ضرورت دارد؟
آیا برای یادگیری زبان نیاز به مطالعه گرامر داریم؟ جواب کوتاه، نه است”. بسیاری از مردم در جهان به زبان مادری خود بدون مطالعه دستور زبان صحبت میکنند. کودکان حتی قبل از اینکه کلمه “گرامر” را بدانند شروع به صحبت میکنند. اما اگر در مورد یادگیری یک زبان خارجی جدی هستید، پاسخ طولانی این است که “بله، گرامر میتواند به شما کمک کند تا یک زبان را سریعتر و کارآمدتر یاد بگیرید. ” مهم است که به گرامر بهعنوان چیزی فکر کنید که میتواند مانند یک دوست به شما کمک کند؛ وقتی گرامر (یا سیستم) یک زبان را میفهمید، خودتان میتوانید خیلی چیزها را بفهمید، بدون اینکه از معلم بپرسید یا به کتاب نگاه کنید.
بنابراین گرامر را بهعنوان چیزی خوب، چیزی مثبت، چیزی که میتوانید برای یافتن راه خود از آن استفاده کنید – مانند یک تابلوی راهنما یا یک نقشه، در نظر بگیرید.
گرامر شامل چیست؟
دستور زبان، قواعد یک زبان حاکم بر اصوات، کلمات، جملات و عناصر دیگر؛ و همچنین ترکیب و تفسیر آنها؛ واژه گرامر همچنین به مطالعه این ویژگیهای انتزاعی یا کتابی که این قواعد را ارائه میدهد، اشاره دارد. در یک معنای محدود، این اصطلاح تنها به مطالعه ساختار جمله و کلمه (نحو و صرف شناسی)، به استثنای واژگان و تلفظ اشاره دارد.
مفاهیم گرامر زبان
یک تعریف رایج معاصر از گرامر، ساختار زیربنایی یک زبان است که هر گویشور بومی آن زبان به طور شهودی آن را میداند. توصیف سیستماتیک ویژگیهای یک زبان نیز دستور زبان است. این ویژگیها عبارتند از واج شناسی (صدا)، ریخت شناسی (نظام کلمه سازی)، نحو (الگوهای چینش کلمات) و معناشناسی (معنا). بسته به رویکرد گرامر، یک دستور زبان میتواند تجویزی (یعنی ارائه قوانینی برای استفاده صحیح)، توصیفی (به عنوان مثال، نحوه استفاده از یک زبان در واقع) یا مولد (به عنوان مثال، ارائه دستورالعملهایی برای تولید بی نهایت جمله باشد). در یک زبان). تمرکز سنتی تحقیق بر صرفشناسی و نحو بوده است؛ و برای برخی از زبانشناسان معاصر (و بسیاری از دستور زبانهای سنتی) این تنها حوزه مناسب موضوع است.
دستور زبان باستان و قرون وسطی
در اروپا یونانیان اولین کسانی بودند که دستور زبان نوشتند. از نظر آنها دستور زبان ابزاری بود که میتوانست در مطالعه ادبیات یونانی از آن استفاده کند. از این رو تمرکز آنها بر زبان ادبی است. اسکندریان قرن اول قبل از میلاد دستور زبان یونانی را بیشتر توسعه دادند تا خلوص زبان را حفظ کنند. دیونیسوس تراکس اسکندریه بعداً رسالهای تأثیرگذار بهنام هنر دستور زبان نوشت که در آن متون ادبی را بر حسب حروف، هجاها و هشت قسمت گفتار تحلیل کرد.
رومیها نظام دستوری یونانیان را پذیرفتند و آن را در لاتین به کار بردند. به جز وارو، قرن اول قبل از میلاد، که معتقد بود دستور نویسان باید ساختارها را کشف کنند، نه اینکه آنها را دیکته کنند، بیشتر دستور زبانهای لاتین تلاشی برای تغییر سیستم یونانی نکردند و همچنین به دنبال محافظت از زبان خود در برابر زوال بودند. در حالی که الگوی یونانیان و اسکندریهها زبان هومر بود، آثار سیسرو و ویرژیل استاندارد لاتین را تعیین کردند. آثار Donatus (قرن 4 پس از میلاد) و Priscian (قرن 6 پس از میلاد)، مهمترین دستور زبان لاتین، به طور گستردهای برای آموزش دستور زبان لاتین در قرون وسطی اروپا استفاده میشد. در اروپای قرون وسطی، آموزش به زبان لاتین انجام میشد و دستور زبان لاتین پایه و اساس برنامه درسی هنرهای لیبرال شد. در این دوران دستور زبانهای زیادی برای دانش آموزان نوشته شد. الفریک، ابی آینشام (قرن یازدهم)، که اولین دستور زبان لاتین را در آنگلوساکسون نوشت، پیشنهاد کرد که این اثر مقدمهای برای دستور زبان انگلیسی نیز باشد. بدین ترتیب سنت تجزیه و تحلیل دستور زبان انگلیسی بر اساس مدل لاتین آغاز شد.
تعدیلها، دستور نویسان اواسط قرن سیزدهم تا اواسط قرن چهاردهم که زبان را بازتابی از واقعیت مینگریستند، برای توضیح قواعد دستوری به فلسفه نگاه کردند. متدینها به دنبال دستور زبان «جهانی» بودند که بهعنوان وسیلهای برای درک ماهیت هستی عمل کند. در فرانسه قرن هفدهم، گروهی از دستور زبانان پورت رویال نیز به ایده گرامر جهانی علاقه داشتند. آنها ادعا کردند که عناصر مشترک فکری را میتوان در دسته بندیهای دستوری همه زبانها تشخیص داد. برخلاف همتایان یونانی و لاتین خود، دستور زبانان پورت رویال زبان ادبی را مطالعه نکردند، اما در عوض ادعا کردند که استفاده باید توسط گفتار واقعی زبانهای زنده دیکته شود. نوام چامسکی، زبان شناس معاصر، با اشاره به تأکید آنها بر کلیات زبانی، گروه پورت – رویال را اولین دستور زبانهای تحول گرا نامید.
گرامرهای مدرن و معاصر
تا سال 1700 دستور زبان 61 زبان بومی چاپ شده بود. اینها اساساً برای اهداف اصلاح، تطهیر یا استانداردسازی زبان نوشته شده و برای استفاده آموزشی مورد استفاده قرار گرفتند. قواعد دستور زبان معمولاً فقط برای زبان رسمی، نوشتاری و ادبی در نظر گرفته میشود و برای همه انواع زبان گفتاری واقعی اعمال نمیشود. این رویکرد تجویزی مدتها بر مدارس تسلط داشت، جایی که مطالعه گرامر با “تجزیه” و نمودار جملات مرتبط شد. در دهههای میانی قرن بیستم، مخالفت با آموزش صرفاً بر اساس قوانین تجویزی و دستوری (یعنی آنچه نباید انجام شود) افزایش یافت.
سادهسازی دستور زبان برای استفاده در کلاس درس با مطالعات پیچیدهای که محققان زبانشناسی درباره زبانها انجام میدادند، در تضاد بود. در طول قرن 19 و اوایل قرن 20، دیدگاه تاریخی شکوفا شد. محققانی که متوجه شدند هر زبان زندهای در نوسان دائمی است، انواع اسناد مکتوب زبانهای مدرن اروپایی را مطالعه کردند تا سیر تکامل آنها را تعیین کنند. آنها تحقیق خود را به زبانهای ادبی محدود نکردند، بلکه گویشها و زبانهای گفتاری معاصر را نیز شامل میشدند. دستور زبانهای تاریخی از رویکردهای تجویزی قبلی پیروی نمیکردند، اما در عوض به کشف زبان مورد مطالعه از کجا آمده است.
در نتیجه کار دستور زبانهای تاریخی، محققان دریافتند که مطالعه زبان میتواند به صورت دیاکرونیک (توسعه آن در طول زمان) یا همزمان (وضعیت آن در یک زمان خاص) باشد. زبان شناس سوئیسی فردیناند دو سوسور و سایر زبان شناسان توصیفی شروع به مطالعه زبان گفتاری کردند. آنها نمونه بزرگی از جملات تولید شده توسط گویشوران بومی یک زبان را جمع آوری کردند و مطالب آنها را طبقه بندی کردند که از واج شناسی شروع میشود و به سمت نحو پیش میرود.
گرامرهای مولد یا دگرگونکننده نیمه دوم قرن بیستم، مانند نوام چامسکی، دانشی را که بومیها دارند مورد مطالعه قرار دادند و آنها را قادر به تولید و درک بینهایت جملات کرد. در حالی که توصیف گرایان مانند سوسور نمونههایی از گفتار فردی را برای رسیدن به توصیفی از یک زبان بررسی میکردند، تحول گرایان ابتدا ساختار زیربنایی یک زبان را مطالعه کردند. آنها تلاش کردند «قواعدی» را توصیف کنند که «شایستگی» یک زبان مادری (دانش ناخودآگاه زبان) را تعریف میکند و همه موارد «عملکرد» گوینده را توضیح میدهد (استراتژیهایی که فرد در تولید جملات واقعی استفاده میکند).
مطالعه نظریه دستور زبان در طول قرنها مورد توجه فیلسوفان، مردم شناسان، روان شناسان و منتقدان ادبی بوده است. امروزه، گرامر بهعنوان یک رشته در زبان شناسی وجود دارد، اما هنوز رابطه خود را با این رشتههای دیگر حفظ کرده است. برای بسیاری از مردم، گرامر هنوز به مجموعه قوانینی اشاره دارد که باید برای صحبت کردن یا نوشتن «درست» بدانیم. با این حال، از ربع آخر قرن بیستم، آگاهی پیچیده تری از مسائل دستوری، به ویژه در مدارس ریشه دوانده است. در برخی کشورها، مانند استرالیا و بریتانیا، برنامههای درسی جدید انگلیسی ابداع شدهاند که در آن دستور زبان مرکز تحقیق است و از تجویز گرایی زمانهای گذشته اجتناب میکند و از تکنیکهایی استفاده میکند که روحیه تحقیقی زنده و متفکرانه را ترویج میکند.